
«من مونا هستم. 50سالهام، اهل قزوینم و تا کلاس سوم ابتدایی درس خواندم. 24 سال مواد مصرف کردم اما سه سال و چهار ماه و 19روز است که پاکم. من حالا در مرکز «نور سپید هدایت» که کارش حمایت از زنان
آسیب دیده است، مددکارم اما راه درازی را طی کردم تا به این نقطه برسم. امروز میخواهم قصه زندگیام را برایتان تعریف کنم».
هشدار: پرونده امروز زندگی سلام شامل مطالب ناراحت کننده ای است و خواندنش به افراد کم سن و حساس توصیه نمیشود.
روزی 25 بار تزریق میکردم
اولین سوالی که به ذهنت میرسد، احتمالا این است که ماجرا از کجا شروع شد. 14ساله بودم که شوهرم دادند. بچه 14ساله چی از زندگی سرش میشود؟ با شوهرم به مشکل خوردم و به خانه پدرم پناه بردم. توی خانه شوهر کتک میخوردم، خانواده هم زد توی سرم. مرا برگرداندند و گفتند زن باید حرف شوهرش را گوش کند، باید بسوزد و بسازد، با لباس سفید رفتی، با کفن بیرون میآیی. یک روز شوهرم توی خیابان جلوی در و همسایه کتکم زد. خبرش به گوش برادرهایم رسید. گفتند آبرویمان را بردی. شنیدی بعضیها میگویند سر دو راهی ماندم؟ من سر 10راهی مانده بودم. گفتند بچه بیاوری، اوضاع خوب میشود. 18 سالم نشده بود که دو تا بچه داشتم. کتک میخوردم. با حقوق
بخور و نمیر شوهرم میساختم. بچههای مردم
لباس های آنچنانی میپوشیدند، بچههای من هم دلشان میخواست اما صدایم درنمیآمد. خودم هم اصلا شبیه دخترهای جوان و
تازه عروسها نبودم. حتی اجازه نداشتم بروم آرایشگاه. موقع عروسی برادرم، به اصرار اطرافیان، ابروهایم را اصلاح کردم. تا یک ماه توی خانهام خون راه افتاد. هر شب کتک میخوردم. تحمل کردم، تحمل کردم، تحمل کردم و یک روز از خانه زدم بیرون. بچه هایم، جگرگوشه هایم را گذاشتم و آمدم تهران. دخترم آن موقع سه ساله بود و پسرم دو ساله. خودم هنوز 19 سالم نشده بود. توی تهران نه کسی را داشتم و نه جایی برای رفتن. دوستی پیدا کردم و مدتی توی خانهاش ماندم. سر و کله یک مزاحم پیدا شد، بهش محل نمیگذاشتم اما دست بردار نبود. یک روز افتاد دنبالم و خانه دوستم را پیدا کرد. اثاث زندگیمان را برد و ما را کتک زد. رفتیم شکایت. هر روز میرفتیم و میآمدیم. با مأموری که مرتبط با پرونده بود، آشنا شدم . از من خوشش آمد و بعد فهمیدم خلاف میکند. مواد میفروخت. من هم شدم همکارش. اعتیاد هم داشت ولی باعث اعتیاد من او نبود. درست است که توی خانه او معتاد شدم ولی وقتی شروع به مصرف کردم، خانه نبود. رفته بود مأموریت. با تزریق هروئین و کراک شروع کردم. اوایل دو ماهی یک بار تزریق میکردم اما کمکم مصرفم آن قدر بالا رفت که رسید به روزی 25 بار تزریق. 10سال تمام تزریق کردم، بعد افتادم به «دودی». بعد هم دیگر همه جور موادی کشیدم، ما میگوییم «هفته به جا». 14سال هم این طوری گذشت.
یک بچه 3ساله باعث ترک کردنم شد
یک روز رفته بودم نانوایی. ما معتادها که میدانی دیگر، کتک خورمان ملس است. هر کی از راه میرسد، یکی میزند توی سرمان. من هم کتک زیاد خورده بودم، بینیام چند بار شکسته بود و خیلی داغون بودم. توی صف نانوایی، یک مادر با بچه سه سالهاش ایستاده بود. بچه تا من را دید، گفت: «مامان، لولو» و پشت سر مادرش قایم شد. منی که آن همه کتک خورده بودم، آن همه حرف شنیده بودم، همه چیزم را برای مواد گذاشته بودم و هیچی برایم مهم نبود، از حرف یک بچه سه ساله دنیا روی سرم خراب شد. نان نگرفتم و همین که برگشتم خانه، ورد «میخوام ترک کنم» برداشتم اما کی قبول میکرد؟ همه میگفتند «ترک برای تو سینه قبرستونه»، «دوباره برمیگردی»، «مواد بهت مزه نمیده. میخوای ترک کنی که دوباره حال بده». گوشم به این حرفها بدهکار نبود. خود معرف رفتم کمپ. روز پنجم، سکته کردم ولی مونا باید ترک میکرد. سه ماه بعد از کمپ آمدم بیرون و دوباره افتادم بین موادی ها. جای دیگری نداشتم بروم. 15روز وسط مواد بودم اما لب نزدم. به کمپی که تویش ترک کرده بودم، زنگ زدم و گفتم جایی برای ماندن ندارم. پرسیدند «مواد زدی؟»، گفتم نه. گفتند نیم ساعت وقت بده. بعد نیم ساعت خانم «علیزاده» را به من معرفی کردند. مدیر مرکز «نور سپید هدایت» که من، مادر صدایش میکنم. حالا بیشتر از سه سال است که در این مرکز هستم. اوایل روی همین تخت هایی میخوابیدم که مال مددجوهاست. مادر زیر بال و پرم را گرفت. به من قالیبافی و چرمدوزی و خیاطی یاد داد. کمکم شدم مددیار و حالا سرشیفت مرکزم. فکر نکنی به همین سادگیهاست. وقتی آمدم اینجا، 38کیلو بودم. اگر قیافهام را میدیدی، فکر میکردی همان لحظه از پای مواد بلند شدم اما خانم علیزاده طوری با روی باز از من استقبال کرد که باورم نمیشد. قبلش اگر کسی میخواست صدایم بزند، میگفت: «زنیکه» یا
«کارتن خواب» ولی مادر، اسمم را صدا کرد. هویتم را به من برگرداند. وقتی از خانه زدم بیرون، شناسنامه نداشتم. تازه اگر میداشتم هم جرئت نمیکردم رو کنم. میترسیدم خانوادهام پیدایم کنند. هرجا میرفتم، یک اسم داشتم. این جا بود که هویت پیدا کردم، شناسنامه گرفتم و دوباره مونا شدم. حالا شغل دارم، بیمه هستم و دارم درس میخوانم.
یک آدم دیگر شدم
این جا یک مرکز خیلی بزرگ است. چهار تا خوابگاه داریم. خوابگاه یک ،مال مصرف کنندههاست که بیرون مصرف میکنند و میآیند این جا بهشان خدمات میدهیم؛ یعنی روزی سه وعده غذای گرم، دو بار میان وعده، لباس تمیز، حمام و وسایل بهداشتی. خوابگاه 2، مال خانمهای آسیب دیده و خانمهای میانسال است؛ کسانی که در خانه مشکل دارند یا خانواده قبولشان نمیکند و جایی ندارند. خوابگاه 3، مال مادرهاست؛ زنان باردار و مادران معتادی که بچه کوچک دارند. خوابگاه 4 هم مال خانمهای بهبود یافته است، یعنی افرادی مثل من. برای بهبود یافتهها کارگاه خیاطی، دار قالی، کارگاه سنگ و کلاس چرم دوزی داریم و بیشتر پرسنل مرکز هم همین بهبودیافتهها هستند. شاید فکر کنی یک مصرف کننده در چنین مرکزی چه کاری ازش برمیآید. من حرف مددجو را بیشتر از هرکسی میفهمم. وقتی پای درددلش مینشینم، میفهمم دلش از کجا پر است. سرزنشش نمیکنم. کاری میکنم که آرام شود. یک معتاد بیشتر از هر چیز محبت کم دارد؛ چه میلیاردر باشد، چه کف خواب خیابان. شنیدی میگویند معتادها خطرناک اند؟ اما نمیدانی همین آدمها اگر دست نوازش روی سرشان کشیده شود، چقدر با معرفتاند. من در زمان مصرفم، خونآشامی بودم که بیا و ببین. کسی جرئت نداشت بگوید بالای چشمت ابروست! مجبور بودم، باید توی خیابان پر از گرگ از خودم دفاع میکردم. اصلا کجا محبت دیده بودم؟ تا چشم باز کردم، عروس شدم. تا به خودم آمدم، دوتا بچه توی دامنم بود و بعدش هم که آواره کوچه و خیابان شدم. وقتی طعم محبت را چشیدم، یک آدم دیگر شدم. گاهی به خودم میگویم دیدی مونا تو خونآشام نبودی؟ دیدی وحشی نبودی؟ فقط سرخورده بودی.
خانوادهام من را تهدید به مرگ کردند
فکر کردم حالا دیگر وقتش رسیده برگردم خانه. نه که بمانم، فقط میخواستم خبری از خانوادهام بگیرم. یکی از خواهرهایم را پیدا کردم. بعد از این همه سال باز همان آش بود و همان کاسه. بهم حمله کردند. گفتند میکشیمت. گفتند ما اصلا مونا نمیشناسیم. کسی با من حرف نزد فقط شنیدم که بچه هایم ازدواج کردهاند و بچهدار شدهاند. آرزویم این بود که یک بار بچههایم را ببینم اما هیچ سراغی ازشان نداشتم. روز تولد مادر، توی دفتر نشسته بودیم که یک آقای جوان رعنا وارد شد. مادر گفت مونا این آقا خیّر است و میخواهد به مرکز کمک کند. بهش گفتم عاقبت بهخیر شوی که از امثال ما حمایت میکنی. هیچی نگفت. سرش را انداخت پایین و رفت. دلم شور زد. وقتی دوباره برگشت، داشتم برای مادر تعریف میکردم که پسرم یک زخم زیر چشمش دارد که خیلی خوشگلش کرده. خواهرش با ملاقه زده بود زیر چشمش و جای زخم، مثل خال روی صورتش ماند. آقایی که گفته بودند خیر است، روی صندلی کنار من نشسته بود و این را که شنید با گریه رفت بیرون. دیگر ندیدمش تا چند وقت بعد که مادر همهمان را به عمارتی دعوت کرد. دیدم آن آقای خیر هم آمده. خودش را انداخت توی بغلم. خیلی تعجب کردم. مادر هی میگفت «مونا، محسنه!» و من نمیفهمیدم محسن کیست. یکهو دیدم مادر با زانو افتاد روی زمین و داد زد: «پسرته». دیگر نفهمیدم چی شد. بعدا برایم تعریف کردند که خانم علیزاده یک ماه توی اینترنت دنبال پسرم میگشته. اوایل قبول نمیکرده من را ببیند اما آن قدر با او حرف میزنند که بالاخره راضی میشود. چند وقت بعد پسرم من را به خانهاش دعوت کرد. میترسیدم بروم. میگفتم مبادا نقشه باشد؟ نکند با برادرهایم همدستی کرده و میخواهند گیرم بیندازند؟ اوهام بود، مال چیزهایی که سرم آمده بود. مادر، من را برد خانه پسرم و بعد با هم برگشتیم. از دخترم هیچ خبری ندارم ولی حالا دیگر با پسرم در ارتباطم.
حالا همان مونایی هستم
که دوست داشتم
وقتی تصمیم به ترک گرفتم، این روزها را نمیدیدم. پیش خودم میگفتم حالا ترک کردی، بعد میخواهی چه کار کنی؟ اصلا خبر نداشتم چنین خوابگاههایی برای معتادها وجود دارد. اگر هم جایی بود، پول میگرفتند و من پولی نداشتم. یادم میآید 50روز از ترک گذشته بود، به خودم گفتم مونا از این جا رفتی بیرون، میخواهی کجا بروی؟ با این قیافه کی تو را قبول میکند؟ کجا به تو کار میدهند؟ همان مونا که حالا برای خودش کسی شده، هر روز از خودش میپرسد تو که امروز داری یک همدرد را میبری حمام، همان کسی هستی که محتاج کمک دیگران بودی؟ شاید اگر کسی حمایت میکرد، مونا زودتر از اینها به خودش میآمد. مونا خیلی کتک خورد، خیلی آوارگی کشید، حسرت خیلی چیزها را داشت، خیلی خفت کشید و دوری خانواده و بچههایش را تحمل کرد. یک لیوان، اندازه یک پارچ ظرفیت ندارد. پر که شد، سرریز میشود. من هم آن وقتها سنی نداشتم. عقلم نمیرسید و اگر میدانستم قرار است این همه بدبختی بکشم و این همه آسیب ببینم، میماندم و تحمل میکردم. حالا همان کسی شدهام که دوست داشتم. همیشه توی جلسههای کمپ میگفتم وقتی ترک کنم دوست دارم به همدردهایم خدمت کنم اما خب بیشتر عمرم رفت. تازه خیلی از دردهایم دارد کمکم سر باز میکند. بماند که همه چیز زندگیام از وقتی خانه پدرم بودم تا روزی که از خانه بیرون زدم، هر شب مثل هیولا جلوی چشمم رژه میرود. همه مصرف کنندهها همین طوریاند. ما وقتی پاک میشویم، هزار و یک دردسر داریم. عقدههایمان سر باز میکند، زخمهایمان تازه میشود و کلی خواسته داریم. وقتی مواد مصرف میکنیم، سرمان توی لاک خودمان است. فقط چشممان را باز میکنیم که مواد بزنیم. بعد پاک شدن، به خاطر دردهایی که کشیدهایم، حساس میشویم و هر چیزی ناراحتمان میکند. کی میتواند ما را تحمل کند؟ چند نفر مثل خانم علیزاده پیدا میشوند؟ اگر چهار لیتر خون توی بدنم باشد، هدیه به اوست. هر زمان اراده کند، مدیونش باشم اگر با جان و دل ندهم. اصلا کاری به حرف من نداشته باش. اگر تو جای من بودی، این کار را برایش نمیکردی؟ خانم علیزاده بود که به من و آدمهای مثل من زندگی دوباره داد. مونایی که هیچ کس حسابش نمیکرد، حالا سه سال است که دست دیگران را میگیرد. مادر هرسال، سالگرد پاکیام را برایم تولد میگیرد. برای من. من که اصلا نمیدانستم تولد چی هست و حسرت یک جشن روی دلم مانده بود.
بعد از 24 سال رنگهای زندگی را میبینم
این همه از تقصیر بقیه گفتم، فکر نکنی خودم را خطاکار نمیدانم. من خیلی خسارت زدم؛ به مردم، به کسانی که با آنها زندگی میکردم، به کسانی که با آنها مواد میزدم. یک مدت از خانه ها سرقت میکردم. الان نمیتوانم آن خسارتها را جبران کنم ولی میتوانم این جا به همدرد خودم خدمت کنم. شاید خدا گوشه چشمی به من داشته باشد، شاید هم من را نبخشد ولی به خودم قبولاندم چه خدا از سر تقصیرت بگذرد چه نه، میماند برای آن دنیا. در همین دنیا تلاشت را بکن. همان طور که دوست داشتی دست نوازش روی سرت کشیده شود، به همدردت محبت کن. میدانم که مقصرم ولی حالا میخواهم تا جایی که توان دارم، جبران کنم. حالا زندگی برایم یک جور دیگر شده است. در 24 سالی که مواد میزدم، رنگ را تشخیص نمیدادم. بهار و زمستان برایم فرقی نداشت. روزم شب میشد و شبم روز. چند وقت پیش با مادر رفته بودیم گشت. ما به کارتن خوابهای بیرون هم خدمات میدهیم. برایشان غذا و لباس میبریم و مادر برایشان کانکس دستشویی و حمام گذاشته. داشتیم از گشت برمیگشتیم که یک دفعه گفتم مادر نگاه کن، درخت ها هرکدام یک رنگاند. بهار بود. بعد از 24سال اولینبار رنگها را دیدم. موقع آب خوردن، دستم را میگیرم زیر شیر و آب را لمس میکنم. الان میفهمم وقتی پاک باشی، زندگی قشنگ است. قبلش زندگی تیره و تار بود. همه چیز سیاه بود. اصلا زندگی را نمیدیدم.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.





ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

نزدیک به 50 درصد داوطلبان کنکور سراسری 1400 قید رفتن به دانشگاه را زده اند. مهلت انتخاب رشته کنکور سراسری 1400 به پایان رسید و فقط نیمی از داوطلبان مجاز، انتخاب رشته کرده اند. بر اساس اعلام فاطمه زرین آمیزی، سخنگوی سازمان سنجش آموزش کشور، امسال فقط ۵۲۳ هزار و ۶۷۱ نفر انتخاب رشته کرده اند. این در حالی است که در آزمون سراسری یک میلیون و ۸۲ هزار و ۹۰۰ داوطلب مجاز به انتخاب رشته شده بودند(منبع خبر: ایرنا). جالب است بدانید سال گذشته هم از تعداد کل افرادی که مجاز به انتخاب رشته بودند، نیمی از آنها اقدام به انتخاب رشته کردند اما دلیل استقبال پایین کنکوریهای مجاز از انتخاب رشته چیست؟ آیا باز هم پای کرونا در میان است؟ در ادامه به اصلیترین دلایل این ماجرا اشاره خواهد شد.
شرکت در کنکور برای امتحانکردن شانس خود
همانطور که گفته شد کاهش تعداد افرادی که در کنکور امسال انتخاب رشته کردهاند، میتواند ناشی از چند عامل باشد.
در درجه اول لازم است توجه داشته باشیم که بخش زیادی از داوطلبان کنکور صرفا برای امتحان کردن شانس خود در این آزمون شرکت میکنند. آنها بدون مطالعه اصولی و برنامه ریزی برای موفق شدن، فقط سر جلسه حاضر میشوند تا شاید معجزهای رخ بدهد. طبیعتا هم بعد از شکست، امکان دارد که اعتمادبهنفسشان کاهش یابد و این برای آیندهشان اتفاق خوبی نیست.
رفتن به دانشگاه به شرط قبولی در ظرفیت روزانه
بخش دیگری فقط به امید قبولی در ظرفیت روزانه دانشگاههای دولتی که قسمت اندکی از ظرفیت مجاز به انتخاب رشته را تشکیل میدهد، کنکور میدهند. حال وقتی این افراد در دورههای روزانه دانشگاههای دولتی پذیرفته نمیشوند، ناچارند در دورههای شبانه دانشگاههای دولتی یا مراکز آموزشعالی غیرانتفاعی و مانند این مراکز ثبتنام کنند. ثبتنام در این دورهها، همگی مشمول شهریه است و به نظر میرسد که با توجه به مشکلات معیشتی مردم، بسیاری از افرادی که مجبور به ثبتنام در این دورهها هستند، بهناچار از انتخاب رشته و در نتیجه حضور در دانشگاه دست کشیدهاند. در این حالت هم بهتر است داوطلب از یک مشاور تحصیلی به جای زدن قید انتخاب رشته کمک بگیرد تا تصمیم اصولیتری گرفته شود.
قبولی در دانشگاه بدون کنکور
علاوهبر این، چند سالی است بخش زیادی از ظرفیت دانشگاهها مربوط به رشتهمحلهایی است که افراد میتوانند بدون شرکت در کنکور در آنها پذیرفته شوند. بنابراین بخشی از افرادی که امسال مجاز به انتخاب رشته شده ولی این کار را انجام ندادهاند، به دانشگاهها و مراکز آموزشعالی شهرهای محل زندگی خود میروند و از ظرفیت بدون کنکور این مراکز استفاده میکنند. حال با توجه به اینکه براساس صحبتهای مسئولان آموزشعالی کشور، ظرفیت پذیرش بدون کنکور دانشگاهها سال به سال بیشتر میشود، پس طبیعتا تعداد افرادی که انتخاب رشته نمیکنند و از این ظرفیت استفاده میکنند، هر سال افزایش مییابد.
تاثیرات کرونا و دردسرهایش
عامل دیگری هم که به طور خاص در سال جاری و گذشته میتواند باعث رشد تعداد افرادی شده باشد که حاضر به انتخاب رشته نشدهاند، این است که هیچ فردی از آینده شیوع کرونا خبر ندارد و با توجه به صحبتهای مسئولان دستگاه اجرایی، معلوم نیست تا پایان امسال یا سالهای تحصیلی آینده همه کلاسهای دانشگاهی به صورت مجازی برگزار میشود یا حضوری؟ بنابراین به نظر میرسد بخش زیادی از افرادی که نتوانستهاند رتبههای برتر را در کنکور سراسری کسب کنند تا در شهر خود به تحصیل بپردازند، برای پرهیز از مراجعه به شهرهای دیگر و احتمال ابتلا به کرونا، از انتخاب رشته و شرکت در دانشگاه انصراف دادهاند. جابهجایی در این روزها و رفتن به خوابگاه دانشگاهها سخت است و در نتیجه دانشجوی شهر دیگری شدن، هم از لحاظ اقتصادی نمیصرفد و هم از لحاظ سلامتی ممکن است دردسرساز شود. تحمل این مسائل ابهامبرانگیز وقتی استرس زیادی هم داریم، بسیار دشوار میشود و داوطلب، قید انتخاب رشته و رفتن به دانشگاه را میزند.
پشت کنکوریشدن به امید کسب نتیجه بهتر در سال بعد
همچنین در کنکور امسال مانند سالهای گذشته، بخش زیادی از داوطلبانی که انتخاب رشته نکردهاند، جزو افرادی هستند که فقط با هدف پذیرش در رشتهمحلهای برتر کنکور دادهاند اما چون رتبه لازم را کسب نکردهاند، از انتخاب رشته پرهیز میکنند تا سال آینده دوباره کنکور بدهند. دلیلش هم این است که اگر این افراد بعد از انتخاب رشته در دانشگاه خاصی پذیرفته شوند اما به دانشگاه مراجعه نکنند، از شرکت در آزمون سراسری سال بعد محروم میشوند بنابراین آنها ترجیح میدهند که اصلا انتخاب رشته نکنند. به نظر هم میرسد که تعداد این افراد در کنکور امسال به دلیل اضطراب شدیدی که حواشی برگزاری کنکور در شرایط کرونایی برای همه داوطلبان ایجاد کرد، بیشتر شده باشد. بنابراین یکی دیگر از دلایل استقبال پایین کنکوریهای مجاز از انتخاب رشته، کسب نکردن رتبه مورد نیاز برای تحصیل در رشته مورد علاقه شان است. اتفاقی که باز هم باید با یک مشاور تحصیلی برای گرفتن تصمیم نهایی درباره آن مشورت شود چراکه یک سال زمان کمی نیست و هر داوطلبی این ویژگی و توانمندی را ندارد که بعد از پشت کنکوریشدن با انگیزه بیشتری به مسیر برای رسیدن به هدف ادامه دهد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

همکارانم تازه فهمیدهاند که من زندهام!
گفتوگوی خراسان با ایرج نوذری، بازیگر باسابقهای که بعد از سالها سکوت و کم کاری، به تازگی در 2 سریال حضور داشته و حالا هم «کتاب خوب» را در شبکه ۴ اجرا میکند
نویسنده: مصطفی میرجانیان



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

رئیس سازمان برنامه و بودجه ضمن تشریح آخرین وضعیت دخل و خرج دولت، جزئیات جدید از کسری بودجه و آمار جدیدی از یارانه پنهان را مطرح کرد.مسعود میرکاظمی در برنامه ای تلویزیونی با اشاره به عملکرد بودجه امسال گفت :در 5 ماه و نیم ابتدای امسال یعنی قبل از تحویل دولت، ۲۸۰ هزار میلیارد تومان مصارف داشتهایم که ۲۲۵ هزار میلیارد تومان از آن منابع قابل اتکا بوده هرچند که بخشی از آن حدود ۸۵ هزار میلیارد تومان از واگذاری اوراق تامین شده است. این در حالی است که ۵۰ هزار میلیارد تومان دیگر از محل تنخواه و به عبارتی استقراض از بانک مرکزی بوده است. به گفته وی، در مجموع در این مدت ۵۰ درصد هزینههای انجام شده از محل استقراض و اوراق صورت گرفته است که منابع پایداری نیست.وی افزود: آیا طی سال های گذشته اهداف برنامه های بالادستی محقق شده است، آیا توانستیم رشد اقتصادی 8 یا 5 یا 3 درصدی را محقق کنیم؟ آیا توانستیم بیکاری را کاهش دهیم؟ الان اگر یک و نیم میلیون نفر جمعیت فعال را درنظر نگیریم، نرخ بیکاری 14 تا 14.5درصد است. تورم نقطه ای به 50 درصد رسیده و نرخ جذب سرمایه گذاری منفی 4.7 دهم است.این نشان می دهد خطایی در محاسبات انجام شده است.میرکاظمی درخصوص چگونگی کنار آمدن با کسری بودجه در سال 1400 با رد خبر تنظیم اصلاحیه بودجه افزود: باید مصارف مان را کنترل کنیم و حالت انقباضی در هزینه هایمان داشته باشیم و کمتر خلق پول کنیم.وی با اشاره به حدود 10 برابر شدن هزینه ها طی هشت سال گذشته در بودجه، گفت: دوستان هر زمان بحثی می شود، می گویند داریم حقوق می دهیم، وقتی هزینه ها 10 برابر شده، آیا حقوق هم 10 برابر شده است؟ پر واضح است که این اتفاق نیفتاده است پس باید مقداری انقباضی عمل کنیم.سکاندار سازمان برنامه و بودجه خاطر نشان کرد: اگر با همین روند بخواهیم برای پروژه های عمرانی پول بپردازیم نیز شاید انجام آن ها 100 سال طول بکشد.معاون رئیسجمهور به موضوع یارانههای پنهان نیز اشاره کرد و گفت: اکنون حداقل ۶۳ میلیارد دلار، یارانههای پنهان داریم که حساب کنید با دلار ۲۵ هزار تومان چقدر میشود؟ به گزارش خراسان، رقم یارانه پنهان با اعداد مد نظر میرکاظمی 1575 هزار میلیارد تومان می شود.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

مجاور - پس از انتشار تصاویری از زندان اوین در خصوص رفتار بعضی از ماموران داخل زندان با زندانیان، برخورد برخی مامورین با یکدیگر و اقدام به خودزنی و خودکشی برخی زندانیان؛ رئیس قوه قضاییه به دادستان کل کشور ماموریت داد به سرعت به موضوع رسیدگی و نتیجه را گزارش کند. به گزارش میزان، پس از بررسیهای به عمل آمده در مورد زوایای مختلف موضوع، اولین گزارش در این خصوص توسط دادستان کل کشوربه حجت الاسلام اژه ای رئیس قوه قضاییه ارائه شد. براساس این گزارش تا امروز(روز گذشته) ۶ نفر تحت تعقیب قضایی و بازپرسی قرار گرفته، دو نفر بازداشت و بقیه با قرار مناسب آزاد شدند. در گزارشهای ارسالی مراجع ذیربط به رئیس قوه قضاییه مشخص شد نسبت به بعضی از تخلفات که در فیلمها مشهود است قبلا در همان مقطع زمانی رسیدگی صورت گرفته و افراد تنبیه یا از سمت خود عزل یا اخراج شدهاند. دادستان کل کشور در بخش دیگری از گزارش خود به رئیس قوه قضاییه اعلام کرد برای بررسی همه جانبه و علل و عوامل تخلفات نیاز به زمان بیشتری است که متعاقبا گزارشهای تکمیلی ارائه خواهد شد. در این بین واکنش ها به تصاویر منتشر شده از زندان اوین و حواشی به وجود آمده درباره آن همچنان ادامه دارد و در این بین علی خضریان نماینده مردم تهران، گزارشی تفصیلی از بازدید کمیسیون اصل 90 مجلس از زندان اوین ارائه کرد و در توضیح بازید اعضای این کمیسیون گفت: «در پی انتشار تصاویری از زندان اوین، فیلمهای زندان بازبینی دقیق شد. با نظر ریاست محترم مجلس، به همراه جمعی از اعضای کمیسیون و نمایندگان مردم تهران بازدید چندساعتهای از زندان اوین داشتیم. مردم باید اطمینان پیدا کنند که ارادهای برای نقض کرامت انسانی زندانیان وجود ندارد.» وی در ادامه از بازبینی مجدد همه فیلم ها در حضور اعضای کمیسیون سخن گفت و از احراز تخلف برخی از موارد خبرداد: «در این جلسه هم که در زندان اوین برگزار شد، تمامی فیلمها مجدد با حضور نمایندگان مجلس، کارشناسان قوه قضاییه و دادستانی کل و مسئولان مربوط بررسی شد. تخلف برخی موارد برای ما محرز شد که حتما باید با خاطیان برخورد شود. ترک فعل برخی مسئولان برای ما مسلم است و به همین دلیل برخورد قانونی با مسئولان خاطی مورد انتظار است.» خضریان البته افزود: فیلمهایی که منتشر شده فیلمهای آرشیوی بوده و به نظر میرسد دسترسی به اصل دوربینها انجام نشده است، مطلع شدیم این تخلفات قبلا مورد توجه مسئولان مربوطه قرار گرفته و تعدادی از متخلفان به مراجع مربوط منتقل شده اند و با آن ها نیز برخورد شده است اما مواردی هم بود که به تازگی رخ داده یا به دلایل مختلف به آن رسیدگی نشده است از این رو تاکید شد این افراد به عنوان متخلف به مراجع مربوط معرفی شوند. نماینده مردم تهران در بخش دیگری از اظهارات خود این را هم گفت که نظارت میدانی انجام شده از زندان اوین، با آن چه در تصاویر منتشر شده، متفاوت است: «نتایج جمعبندی کمیتۀ قضایی و حقوقی کمیسیون و در نهایت کمیسیون اصل ۹۰ را خدمت مردم اعلام خواهیم کرد. آن چه بهشکل گسترده درباره تضییع حقوق زندانیان یا خدشهدار شدن کرامت زندانیان در حال انتشار است، طبق نظارت میدانی و بررسی صورت گرفته چنین نیست بلکه این تصاویر تجمیعی از تخلفات آرشیوی سالهای گذشته بوده و در یک زمان کوتاه رخ نداده البته حتی یک مورد هم زیاد است و همۀ کشور باید درباره آن حساس باشند. با مسئولانی که در زمینه اصلاح فرایندها و ساختارها کوتاهی داشتند و ضعف آن ها اجازه اتفاق این اقدامات به صورت موردی را داده، باید برخورد شود.» گفتنی است که روز گذشته نقل قولی از سوی رئیس مجلس مبنی بر محرز شدن تخلف در زندان اوین مطرح و پس از ساعاتی تکذیب شد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.